صادق اسفیدان

بسم الله الرحمن الرحیم سایت شخصی صادق قربانی اسفیدان

صادق اسفیدان

بسم الله الرحمن الرحیم سایت شخصی صادق قربانی اسفیدان

کی مسافران هواپیما سر عقل می آیند؟

 

دقیق به خاطر ندارم این متن رو کجا خوندم ولی آنقدر زیبا و جالب بود که برای همیشه در خاطرم بماند:

یک هواپیمایی وسط اقیانوس در حال پرواز بود.یکباره خلبان هواپیما میان زمین و آسمان به رحمت خدا می رود. بین مسافران این سؤال پیش میاد که هدایت هواپیما رو چه کسی باید به عهده بگیرد! خوب معلومه است! کمک خلبان!کسی که اینکاره باشد!کسی که بلد باشد هواپیما را هدایت کند!کسی که از همون جایی که خلبان مدرک خلبانی گرفته مدرک معتبر گرفته باشد. 

 

http://s1.picofile.com/file/7976638602/ali.jpg

 

 

ولی حالا اگر باخبر شوید یک آدم قلدری توی هواپیما پیدا شد و به زور کمک خلبان رو از کابین هدایت بیرون کشید و خودش رفت جای خلبان، و مسافران هم نتوانستند مخالفتی کنند و یا از قلدر حمایت کردند، چه چیزی به ذهنتان خطور می کند؟! حالا اصلا این شکلی هم نه! اگه مسافرین تصمیم بگیرند که عقلا [!] و ریش سفیدای هواپیما دور هم بشینند و جانشین خلبان رو انتخاب کنند چه می گویید؟ یا اصلا فرض کنیم مسافرین هواپیما تصمیم بگیرند که با رأی گیری و به شکل کاملا دموکراتیک کسی که قرار است هواپیما را هدایت کند را از بین خودشون انتخاب کنند ، چی فکر می کنید؟ اگر کسی که انتخاب شد کمک خلبان نبود چه اتفاقی می افتد؟! شما نسبت به این ماجرا چه قضاوتی میکنید؟ به نظر شما این هواپیما اصلاً به مقصد میرسد(؟!)

مسلمان های صدر اسلام هم با رحلت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) خلبان را از دست دادند. آیا کمک خلبانی در کار نبود؟ البته که بود! کمک خلبانی که مدرکش را از همان جایی گرفته بود که پیغمبر گرفته بود! همان خدایی که پیامبر را انتخاب کرده بود دستور داد تا به مردم بگوید بعد از من سرپرست شما این علی بن ابی طالب است.

****************************************************
ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا أولی بهم من انفسهم، فمن کنت مولاه فعلیٌّ مولاه (یقولها ثلاث مرات و فی لفظ احمد اربع مرات) ثم قال: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و أحِبَّ مَن أحَبَّه و أبغِض مَن أبغَضَهُ و انصُر مَن نَصَرَهُ و اخذُل مَن خَذَلَهُ و أدِرِ الحقَّ مَعَهُ حیثُ دار. ألا فیبلغ الشاهدُ الغائبَ
یعنی: "خداوند مولی و سرور من است و من مولی و سرور مؤمنانم و بر مؤمنان از جانشان سزاوارترم . هر که را من مولی و سرورم پس علی نیز مولی و سرور او است (این سخن را سه بار و به نقل امام احمد حنبل چهار بار تکرار فرمود) سپس گفت: خدایا طرفدار کسی باش که طرفدار علی باشد و خصم آن باش که با او بستیزد. دوست بدار هر که او را دوست دارد. و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد و یاری کن هر که او را یاری کند و خوار بدار هر که او را خوار بدارد و بگردان حق را با او هر جا که او می‏گردد به هوش باشید باید هر کس در اینجا حاضر است این سخن را به غایبان برساند. (اسباب النزول، واحدی، 150؛ فضائل الخمسة، فیروزآبادی، 1/388؛ تفسیر کشف الاسرار، میبدی، 3/181؛ و عموم تفاسیر شیعه مانند تفسیر ابوالفتوح و مجمع البیان، وافی، مجمع الزوائد، هیثمی، 9/156؛ ثمار القلوب، ثعالبی، 511)
****************************************************

بعضی ها می گویند کاری که مسلمان ‌های صدر اسلام کردند مثل کار اول مسافران هواپیمای داستان ما بود. یعنی یک نفر به زور جای پیغمبر نشست و بقیه هم به هرعلت مجبور شدند کوتاه بیایند! تا سالها همین وضع بود. آدمهای نامربوط با قلدری جای پیامبر نشسته بودند و خلبانی میکردند!!! بعضی ها هم می گویند که مسلمانهای صدر اسلام در واقع کار دوم را کردند. یعنی تعدادی از ریش سفیدان و سران قبایل دور هم جمع شدند و جانشین پیغمبرخدا را انتخاب کردند!!! و البته امیرالمؤمنین اصلاً جزء گزینه ها نبود! اینکه کدام یک از این موارد اتفاق افتاده خیلی مهم نیست. مهم اینه که هر دو اشتباهات بزرگی بودند که جامعه اسلامی را به سختی دچار چالش کرد و این از حال و روز امروز مسلمان ها مشخص است!

حالا جدیداً بعضی مسلمانان منورالفکر شدند! حتی آنهایی که ادعای شیعه بودن می کنند و کمک خلبان را فراموش کردند! می گویند منظور پیامبر از "مولا" دوستی است و قرار نبود کمک خلبان جای خلبان بنشیند!فقط مسافران باید کمک خلبان را دوست داشته باشند!!!؟؟؟[شاید قیاس اشتباه باشد و هواپیما کجا و جامعه اسلامی کجا!راندن هواپیما کجا و هدایت جامعه کجا...]

غرض از همه‌ی این حرفا این بود که بگوییم «غدیر یعنی اعتماد به خدا». یعنی اعتماد کنی که خدا بعد از رسول خاتم ما را به حال خودمان رها نکرده است. یعنی اعتماد کنی که کمک خلبانی که خدا انتخابش کرده از همه بهتر می تواند ما را هدایت کند و سالم به مقصد برساند! یادمان نره! خداوند با همه بدیهای ابنای بشر، با وجود اینکه کمک خلبانها را یکی پس از دیگری خانه نشین کردند و کشتند، یکی را بعنوان ذخیره نگه داشته است. حالا کی بشه که مسافرای هواپیما سر عقل بیایند؟!!!

 

 

"خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما،خامنه ای رهبر به لطف خود نگهدار"

 

 

کسی دیگر توانایی ندارد
که زخم شیعه را مرهم گذارد
غدیر ای باده گردان ولایت
رسولان الهی مبتلایت
ندا آمد ز محراب سماوات
به گوش گوشه گیران خرابات
رسولی کز غدیر خم ننوشد
ردای سبز بعثت را نپوشد
تمام انبیاء ساغر گرفتند
شراب از ساقی کوثر گرفتند
علی ساقی رندان بلاکش
بده جامی که می سوزم در آتش
مرا آیینۀ صدق و صفا کنتجللی گاه نور مصطفی کن

مرحوم مغفور آغاسی

خمس وسهم امام . . .

 

 

 

 

پیرزنى در قم با نخریسى خود، خمس وسهم امامش را نزد آیت اللَّه حجّت مى آورد،

وقتى میخواست از اتاق بیرون رود عقب عقب میرفت و

خیره خیره به آقا نگاه میکرد، آقا دلیلش را پرسید؟

پیرزن گفت: میخواهم خوب قیافه شما را در خاطرم نگهدارم

و روز قیامت شما را تحویل خدا بدهم و بگویم:

خدایا! من جان کندم و خمس و سهم امامم را به این آقا دادم

تا از دینم حفاظت کند، حال اگر او در این راه کم گذاشته او را مؤاخذه کن.

مرحوم آیت اللَّه حجّت خمس را زمین گذاشت و زار زار گریه کرد.


منبع: خاطرات حجت الاسلام قرائتى، جلد 2، صفحه 101 
 
 
منبع :کانون منجی

دین مهربانی - حجت السلام شهاب مرادی

 

 

 

 

 

 احساس می کنم هنوز برای بخش قابل توجهی از مردم خوب مان چهره ی واقعی اسلام عزیز معرفی نشده.

اما روایت؛ فرمایشی است معروف از حضرت امیرالمومنین علیّ بن ابی طالب سلام الله علیه در نهج البلاغه:

وَ إِنَّمَا یَنْبَغِی لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَیْهِمْ فِی السَّلَامَةِ أَنْ یَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِیَةِ

« و همانا شایسته است اهل پاکی [کسانی که از گناه یا عیبی پاک هستند] و [اهل سلامت] کسانی که خدا در حفظ سلامت دین شان به آنها از راه نیکی و احسانش کمک کرده؛ با اهل گناه و معصیت مهربانی کنند!» خطبه ۱۴۰ نهج البلاغه؛ در نهی از عیبجویی مردم.

اگر این اصل اصیل اسلامی "عجیب"و یا مطلبی خلاف! تلقی شود، لابد "نامهربانی و خودبزرگ‌بینی و عیب‌جویی و تحقیر و بی‌آبروکردن گناهکار به خاطرگناهش" می شود رفتار نرمالِ اسلامی! و صواب و واجب! درحالی که سراسر اسلام درس مهربانی است. درس تمام انبیاء و امامان هدایت مهربانی و رأفت است.

اگر از متون اصلی؛ قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام، مکرر برای مخاطب نگوییم خدای ناکرده؛ سخن و سیره تندخویان و کج اندیشان و بی خردان چهره اسلام را خشن و بی منطق معرفی می کند. نباید تعجب کرد؛ نباید به تاسف اکتفا کرد بلکه باید تک تک ما تلاش کنیم تا "دوستان نادان" و "دشمنان غدار" نتوانند اسلام عزیز را دین خشونت و بی رحمی جلوه دهند! باید جهانیان بدانند اسلام ناب، از سلفی گریِ تکفیری و بی رحمی، بیزار است. من و شما می توانیم و باید از هر فرصتی استفاده کنیم تا اسلامِ محمد و آل محمد صلوات الله علیهم؛ اسلامِ علی بن ابی طالب علیه السلام ؛ یعنی اسلامِ اعتدال و مهربانی و رأفت را با سخن و رفتارمان و با اسباب و روش های گوناگون و بیان های مختلف معرفی و تبلیغ کنیم. 

 

منبع: شهاب مرادی

عید غدیر در کلام معصومین

 

 

 

 

 

فــرمــان رسیده از طــرف ذات کــبــریـــا

بعد از نبی، علی است که همتای احمد است

یــعــنـی یکی است امر نبی و وصی او

احــکــام مــرتضی، همــه فــتوای احمد است

رسول خدا(ص) فرمود: از سنت ها این است که مومن در روز غدیر خم صد بار بگوید:

"الحمدُ لِلّهِ الذی جَعَلَ کمالَ دینِه و تمامَ نعمتِه بوِلایةِ امیرِالمومنین علیِّ ابنِ ابیطالب(ع)"

(بحار ج 95 ص 321)

امام باقر(ع): هر کسی پایه گذار سنت خوبی باشد ثوابی مانند همه کسانی که آن را بجا می آورند به او می دهند بدون آن که از ثواب عمل کننده های به آن سنت چیزی کم شود.

(بحار ج 68 ص 258)

آن گونه که از روایات بر می آید بزرگترین و شریف ترین عید در نزد حضرات معصومین (ع) عید غدیر می باشد پیامبر (ص) فرمود بزرگترین عید امت من روز غدیرخم است .

(بحار ج 94 ص 111)

امام صادق (ع) فرمود : خداوند در روز قیامت بین ایام چهار روز را مانند عروس آرایش می کند روز عید فطر و روز عید قربان و روز جمعه و روز غدیرخم . روز غدیرخم در بین آن ها مانند ماه است نسبت به ستارگان.

(بحار ج 95 ص 323)

روزی که هر عملی در آن روز برابر با 80 ماه است. (بحار ج 94 ص 112 به نقل از ثواب الاعمال)

روزی که همه انبیا و اوصیا آن را عید گرفته اند. (بحار ج 37 ص 172 به نقل از الکافی)

روزی که خداوند دو برابر تعداد رهاشدگان ازآتش جهنم در ماه مبارک رمضان و شب قدر و شب عید فطر از آتش جهنم رها می کند و گناه 60 سال را می بخشد. (بحار ج 94 ص 119)

یکی از سنت های حسنه در این عیدالله الاکبر که روایات عجیبی درباره آن نقل نموده اند و متاسفانه مورد غفلت واقع شده است سنت غذا دادن به افراد یا همان اطعام مومن است.

امام صادق(ع): فرمود غذا دادن به یک مومن در روز عید غدیر ثواب اطعام یک میلیون پیامبر و صدیق و یک میلیون شهید و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند را دارد.

(بحار ج 95 ص 303)

غذا دادن به یک نفر در این روز مانند غذا دادن به همه پیامبران و صدیقان است.

(مفاتیح الجنان ص 500)

به گونه ای که امام صادق(ع) اصلا این روز را روز اطعام الطعام نامیدند.

(بحار ج 95 ص 323)

بیائیم به نیابت از حضرت زهرا(س)به نیت شادی قلب مبارک علی ابن ابیطالب(ع) هر کداممان قدمی هر چند کوچک (خواندن یا پیامک روایات برای دیگران ، تکثیر و پخش همین بنر ، نصب آن در معرض دید دیگران، دعوت از حتی یک نفر برای غذا دادن به او به محبت امام علی (ع)و....) در راستای احیا و نشر این سنت الهی برداریم. آرزو داریم در آن روز که این سنت فراموش شده در جامعه اسلامی فراگیر شود، مولایمان امیرالمومنین(ع) ما را از نوکران خود یاد نماید.

إن شاءالله تعالی


منبع : حسین جان

توصیه های آیت الله بهجت درباره غذا خوردن

بسم الله الرّحمن الرّحیم

وصلی الله علی محمّد وآله الطاهرین ولعنه الله علی اعدایهم اجمعین


یکی از توصیه های مرحوم آیت الله العظمی بهجت برای تندرستی این است که در غذا، اعتدال داشته باشیم و از افراط و تفریط بپرهیزیم. ایشان در این باره می گویند:


«اعتدال در غذا برای سلامتی مزاج خیلی مفید است. اگر انسان همیشه به نان خوردن عادت داشته باشد، بهتر است گاهی برنج بخورد؛ و اگر همیشه برنج می خورد، بهتر است گاهی نان و یا آش بخورد و تنوع در غذا داشته باشد.

شخصی دندانش درد می کرد، نزد طبیب رفت که آن را بکشد؛ طبیب گفت: «اگر سر درد گرفتی، سرت را هم می کشی؟! اعتدال معده، دندان درد را هم برطرف می کند.» و بالاخره آن آقا دندانش را نکشید.» (1)


عمل به طبّ مأثور از اهل بیت علیهم السلام


با توجّه به این که علم الهی معصومین علیهم السلام، محدود به امور معنوی نیست؛ قطعا اگر درباره مسائل طبّی و امور مربوط به تندرستی، توصیه ای داشته باشند، بهترین توصیه است. اگر روایتی از معصوم (علیه السلام) صادر شده باشد، شکی در صحّت آن نیست. هرچند بسیاری از معارف اهل بیت به دست ما نرسیده است، اما در میان همین مقداری که در دسترس ماست گنجینه های گران بهایی یافت می شود که عمل به آن نجات بخش است.


از توصیه های برخی از بزرگان، عمل به دستورات طبّی است که از ایشان (علیهم السلام) به دست ما رسیده است.


آیت الله العظمی بهجت در این باره می فرمایند:


«مرحوم مجلسی در یکی از مؤلَّفاتش نوشته است: «اگر انسان به طبّ مأثور از ائمّه اطهار علیهم السلام عمل کند، به بیماری مبتلا نمی شود؛ زیرا آن ها عالِم به خواصّ مأکولات و سبزی ها و چیزهای دیگر هستند.» بنده هم فی الجمله دیده ام شخصی به طبّ مأثور عمل کرد، حدود هشتاد سال داشت و مریض نشده بود. زمانی که ما در نجف بودیم و وبا زیاد شیوع داشت، ایشان به عیادت بیماران می رفت، با این حال به بیماری دچار نشد و فقط در اواخر عمر مرضش این بود که به نماز جماعت نمی آمد و به استراحت می پرداخت. البته برای کارهای دیگر بیرون می آمد و نمی دانم که آیا در وقت وفات مریض شد و یا خیر.» (2) 

 

متن کامل در ادامه مطلب . . .

ادامه مطلب ...

ماجراهای عجیب یک مولوی وهابی که 45 روز در جمکران کارتن خواب شد + فیلم

این روزها که خبرهای متفاوتی از جنایت وهابی‌ها در کشورهای مختلف به گوش می‌رسد، آشنا شدن با برخی ویژگی‌های این قوم خالی از لطف نیست. مخصوصاً اگر این آشنایی در قالب خواندن برشی از زندگی یک مولوی وهابی باشد که البته حالا یک شیعه تمام عیار است.

به گزارش رجانیوز، «سلمان حدادی» یک مولوی وهابی بود؛ کسی که خودش می‌گوید بین 500 تا 1000 فرد سنی مذهب را وهابی کرده است. اما یک بار نشستن در مجلس عزای سیدالشهدا(ع) کار را بجایی می‌رساند که همان مبلغ وهابی شیعه شود و در این مسیر سختی‌هایی ببیند که تحمل یکی از آنها برای ما قابل تصور نیست. خواندن زندگینامه سلمان حدادی را از دست ندهید.

آموزش تبلیغ وهابیت در 5 دقیقه

سلمان سال 61 در سنندج بدنیا آمد. مادرش اهل سوریه و شیعه بود اما پدرش نه. اسمش را به اصرار مادرش که سیراب از محبت امیرالمومنین بود سلمان گذاشتند. خودش می‌گوید همیشه از اینکه اسمم سلمان و مادرم شیعه بود شرمنده بودم.

«با تشویق پدرم در دوران راهنمایی، در کنار درس های مدرسه، تحصیل دروس حوزوی را هم شروع کردم و ادامه دادم. بعد از اتمام دبیرستان، 3 سال دوره ی تکمیلی حوزه را به زاهدان و مسجد مکی رفتم و پس از مولوی شدن، 4 ماه هم به رایوند پاکستان، برای آموزش یک دوره کامل نحوه ی تبلیغ و جذب رفتم. پس از برگشت از پاکستان، امتحان کنکور دادم و در دانشگاه کرمانشاه در رشته استخراج معدن قبول شدم. در پاکستان به طور تخصصی در 20 جلسه یاد می دادند که چگونه فردی را در عرض 5 دقیقه به وهابیت جذب کنیم این آموزش را نزد آقایی به نام ابراهیم نژاد می دیدیم.»

گفت یکبار هیئت!

در همانجا دوستی پیدا می‌کند به نام مهدی. مهدی شیعه بود و سلمان در عین رفاقت تلاش می‌کرد او را وهابی کند. کلی کتاب به او می‌دهد و در عوضش مهدی هم یکبار او را به مجلس عزای سیدالشهدا(ع) دعوت می‌کند. سلمان با همان لباس و ظاهر مولوی‌های وهابی و بعد از کلی این پا و آن پا کردن می‌رود به هیئت.

«یک گوشه ای با خشم مجبور شدم که بنشینم. دیدم سید بزرگواری منبر رفت (نماینده ولی فقیه در کرمانشاه بود) و در حین صحبت هایش گفت: کدام یک از شما حاضرید به خاطر خدا و اسلام جانتان را بدهید و بعدش هم مطمئن باشید زن و بچه تان به اسارت می روند؟ در آن زمان سیدالشهدا(علیه السلام) چه دید که حاضر شد، جانش گرفته شود و اهل و اولادش به اسارت روند؟ چرا امام حسین(علیه السلام) دست به چنین کار بزرگ زد؟

هر چی فکر کردم دیدم که در شخصیت های محبوب من، شخصیتی مثل امام حسین(علیه السلام) پیدا نمی شود که حاضر باشد به خاطر اسلام، دست به چنین کار بزرگ و خطرناکی بزند! این سوال مهمی بود که برایم ایجاد شد.»

چراغ‌ها را که خاموش کردند و مشغول سینه زدن شدند، او شروع کرد به گریه کردن. آنقدر که لباسهایش خیس شد. برای غربت و مظلومین غریب کربلا گریه می‌کرد. از اینکه در وهابیتشان نگذاشتند امام حسین(ع) را بشناسد افسرده شده بود.

تحقیق و پژوهش حتی در شیطان پرستی

از هیئت که بیرون می‌آید چهار سال جدیدی در زندگی‌اش شروع می‌شود. چهار سالی که به مطالعه و پژوهش درباره تمام مذاهب اهل سنت، مسیحیت، زرتش و حتی شیطان پرستی می‌انجامد. اما تعارضات موجود در این مکاتب و فرقه‌ها او را راضی نمی‌کند.

«گذشت و خیلی با احتیاط فرقه‌های شیعه را بررسی کردم تا اینکه برای شناخت بهتر شیعه دوازده امامی، رهسپار قم شدم. به دفتر آیت الله بهجت رفتم و سوالات و شبهاتی که داشتم از آنجا پرسیدم و آنها هم با صبر و حوصله و محبت بسیار به من پاسخ دادند.

بعد از آنان خواستم کتابی به من معرفی کنند تا درباره‌ی شیعه بیشتر تحقیق کنم. آنها کتاب المراجعات و شبهای پیشاور را به من معرفی کردند. آن کتاب ها را تهیه کردم و شروع کردم به خواندنشان.

مطالب آن دو کتاب را که می خواندم برای اینکه ببینم مطالبی که از کتاب های اهل سنت نقل می کنند صحیح است یا نه، فورا مراجعه می کردم به کتاب‌ های اهل سنت یا به نرم افزار المکتبه الشامله و با کمال تعجب می‌دیدم مثل اینکه این روایات، واقعیت دارد. برای من سوال پیش آمده بود که چرا بعد از این همه سال، این روایات دور از چشم ما بوده و ما ندیدیم؟‌»

در مباحثه که کم اوردند پای ماکسیما را وسط کشیدند!

خواندن این کتاب‌ها شش ماه طول می‌کشد. کم‌کم حقانیت شیعه با استناد به خود کتابهای اهل سنت برایش مسجل می‌شود. اما هنوز شیعه نشده است. تردید دارد. خودش میگوید تعصبات اجازه نمی‌داد. به سختی‌هایی که پیش رویش بود فکر می‌کند.

«بالاخره شیعه شدم و بعد از شیعه شدنم یک دفترچه هایی را چاپ کردم که تحت این عنوان که "آیا شیعه حق است؟" و در آن دلائلی از کتاب‌های اهل سنت که ثابت می کرد مذهب شیعه، مذهب صحیح است آوردم و پخش کردم. یک نفر این دفترچه را برد و به پدرم داده بود. و گفته بود: این را پسر شما چاپ کرده است .

متن کامل در ادامه مطلب . . .

ادامه مطلب ...